بقلم: پوهنوال دکتور عبدالصبور فخری
استاد دانشکده زبان وادبیات خارجی – دانشگاه کابل
قسمت اول
قال تعالى: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) ( الحجر: 9)
از صدر اسلام به این سو همواره ادباء وپژوهشگران عرب وعجم پیرامون قرآن کریم وراز منحصر به فرد بودن آن بحث ومناقشه کرده اند. حتا ادبای فصیح جاهلی هنگامی که قرآن را می شنیدند، در فصاحت وبلاغت قرآن کریم دچار حیرت وشگفتی می شدند. پس از آن، همواره مفسرین وپژوهشگران تلاش کرده اند تا راز زیبایی سخن، فصاحت وادبیات ناب وشگفتی بر انگیز قرآن را کشف نمایند. از آن زمان تا امروز در عرصه اعجاز قرآنی از پهلوهای گوناگون بحث شده وتا امروز ادامه دارد. تا هنوز هم پهلو هایی در قرآن کریم باقی مانده است که برای پژوهندگان، تاریک مانده وممکن است در آینده کشف گردد. اساس این مقاله مطالبی بود که در یک کنفرانس در دانشکده شرعیات دانشگاه کابل تقدیم شده بود. برای آنکه فایده آن عام شود، بر آن شدیم که مطالب آن را با کمی دستکاری به دست نشر سپاریم، تا تعداد بیشتر از ملت ما مستفید گردند. در این مقاله فقط به پهلوی اعجاز بلاغی قرآن کریم توجه شده است واز پژوهش در پهلوهای دیگر مطالعات اعجاز قرآنی خود داری شده است. از الله متعال استدعا دارم که این سطور برای خوانندگان مفید تمام شود. پیش از وارد شدن در بحث اصلی و تقدیم نمونه های اعجاز بلاغی یاد چند نکته را ضروری می دانم:
الف- معجزه پیامبران پیشین:
پرواضح است که رسالت همه پیامبران الهی در مدار تاریخ بشر با معجزه هایی همراه بوده است. چنانکه نوح علیه السلام معجزه مخصوص خودش را داشت، حضرت ابراهیم علیه السلام معجزه خودش را، همینطور حضرات یوسف علیه السلام، موسی وعیسی علیهما السلام دارای معجزه هایی بودند که در اثبات حقانیت رسالت آنها در تناسب به فرهنگ ودانش معروف در میان مخاطبین شان کمک می کرد. همان سان رسالت حضرت پیامبر خاتم علیه السلام نیز دارای معجزه هایی بود که حقانیت رسالت ایشان را ثابت می ساخت. با آنکه از پیامبر خاتم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم معجزه های فراوانی به اثبات رسیده ولی بزرگترین معجزه ایشان وجود قرآن کریم است.
ب- معجزه حضرت محمد صلی الله علیه وسلم:
از روزهای نخست که قرآن کریم بر پیامبر بزرگ اسلام -صلی الله علیه وسلم- نازل گردید، در کنار دیگر جوانب اعجازها، با علایم ونشانه های روشن اعجاز بلاغی همراه بود. از همان آغاز نزول قرآن، رهبران معاند وستیزه جوی قریش، در مورد الهی بودن این کتاب بزرگ، اظهار شک وتردید کردند و درستی وراستی آن را زیر پرسش بردند، ادعاء نمودند که این کتاب خدا نه، بلکه ساخته وپرداخته حضرت محمد و سخن بشر است. الله متعال برای اثبات درستی کلامش رهبران شرک را به چالش فراخواند، به آنها گفت: اگر گمان می برید که این قرآن کلام خدا نیست وکلام بشر است، پس مانند آن را بسازید یا مانند ده سوره اش بسازید حتی برابر یک سوره اش بسازید«وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» (سوره بقره:23-24)
سران ورهبران شرک از ساختن کلامی مانند قرآن، کوتاه آمدند واین فراخوانی قرآن وتحدی اش در برابر هر معاند اسلام ستیز از صدر اسلام تا امروز ادامه دارد.
همواره رهبران شرک وکفر ودشمنان اسلام در مورد آن شک وتردید هایی را مطرح کرده اند ولی هیچ کسی نتوانسته ، به تقلید از قرآن سخنی سنجیده وناب مانند آن را برای بشر تقدیم کند. آنانی که در تاریخ اسلام سعی کردند به چلنج قرآن کریم پاسخ داده مانند آن بسازند، مانند: مسیلمه کذاب، عبدالله بن المقفع، ابو طیب متنبی.
در دسترس بودن ابزار بلاغت نزد مشرکین:
تمام ابزارهایی که قرآن بدان نگارش یافته همان ابزاری است که مشرکین قریش وغیر قریش در کلام عادی خویش به کار می بردند، مانند دستور زبان که مشخص ومحدود است وحروف ۲۸گانه زبان عربی؛ ولی آنها نتوانستند. این ناتوانی دلیلی روشن است بر معجز بودن آن از نظر بلاغت وفصاحت.
ج- تلاش اسلام ستیزان در عصر حاضر
در عصر حاضر عده ای از اسلام ستیزان چه از میان مستشرقین ویا از میان فرزندان مسلمان پیرو فرهنگ غرب سعی کرده ومی کنند تا پیروان قرآن را نسبت به قدسیت قرآن بی باور سازند. آنها مذبوحانه تلاش دارند تا ثابت کنند که قرآن مانند سخن بشر است. همان گونه که کلام بشر نقد پذیر است قرآن هم نقد پذیر می باشد. سر دسته های این گروه اشخاصی مانند: محمد ارکون، نصر ابوزید، عبدالمجید شرفی، محمد حنفی، احمد سروش، مصطفی ملکیان، محمد شبستری وغامدی وامثال آنها اند. متأسفانه در افغانستان هم تعدادی از جوانان کم خرد تازه به این گروه ملحد پیوسته حرف های آنها را نشخوار می کنند.
د- دیدگاه دانشمندان بزرگ قرآن شناس:
علماء ودانشمندانی که در عرصه شناخت دقیق علوم قرآنی پژوهش های عمیق داشته اند، بر آنند که راز معجزه بودن قرآن در امور مختلفی نهفته است که یکی از عمده ترین آنها اعجاز بلاغی آن می باشد. در این مقال سعی می کنیم تا با تقدیم نمونه هایی از آیات قرآنی، راز اعجاز بلاغی قرآن کریم را روشن سازیم.
نمونه نخست: فواصل آیات – سوره فيل:
در فواصل آیات قرآنی اعجاز بلاغی عمیقی به چشم می خورد. فصاحت وبلاغت شگفت انگیز در نظم ونسق قرآن ودر سیاق و اسلوب آن، به وضوح مشاهده می گردد؛ به طور نمونه می توان برای اثبات این مدعا سوره فیل را مورد مطالعه و واکاوی قرار داد.
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ (1) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ (2) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ»
در این سوره کوتاه اما بزرگ، تمام عناصر یک داستان هنری به چشم می خورد؛ رویدادها، شخصیتهای داستانی، بحران وگره داستان، وعنصر تشویق در آن توجه خواننده را جلب می کند. علاوه بر آن، نغمه هایی که در پایان آیات وجود دارد، هم به تمام وکمال نگهداری شده است. چنانکه آیات به حرف لام که ماقبلش یاء ساکن می باشد، ختم شده است. (الفیل، تضلیل، أبابیل، سجیل) تنها آیت اخیر به لام مقابلش واو ختم گردیده است.
نمونه دوم: منحصر به فرد بودن اسلوب قرآن:
قرآن کریم دارای اسلوب منحصر به فرد است، اسلوب قرآن کریم نه نثر است ونه شعر، بلکه قرآن است. تعداد زیادی از ادباء ومنتقدان ادبی بزرگ عرب؛ چه آنانی که ملتزم به اسلام بوده اند وچه آنانی که ملتزم نبوده اند متفق اند که قرآن نه شعر است ونه نثر به آن تعریفی که نزد آنها معروف است. عربها فقط با شعر ونثر هنری آن زمان، آشنا بودند، از همین روی قادر نبودند که به اسلوبی بنویسند که همزمان در آن هم خصوصیات شعر موجود باشد وهم خصوصیات نثر.
نمونه سوم: قرآن کریم بحر بلاغت است: وقتی به قرآن نگاه می کنیم در میابیم که از هر کتاب عربی دیگری در قرآن کریم اسالیب بلاغی بیشتری به کار رفته است، مانند: تشبیه، مجانسه، مغایرت، طباق، فصل، سجع، مقابله، تکرار، توکید، جناس تام، مبالغه، ترصیع، استعاره، کنایه، اعتراض، جناس اشتقاق، استفهامات بلاغی، مجاز مرسل، ترکیز بر مقطع لفظی خاص. مطالعه هر بخش از بخش های مباحق بلاغی در قرآن کریم به پژوهش های طولانی نیاز دارد، در این مقاله کوتاه نمی توان که آن مطالب را به تفصیل بیان داشت، البته در این رابطه پژوهش هایی صورت گرفته است.
نمونه چهارم:اختلاف یا ارتباطات اسلوبی در قرآن:
اختلاف اسلوب در قرآن به اندازه ای زیاد است که نمی توان همه آن را به شمار آورد، و هرجایی که اسلوب تغییر می کند معنی نیز تغییر می کند. مثلا در دو آیت زیر می بینیم که از نظر شکل وهیکل وتعداد کلمات مشابهت است؛ ولی از نظر اسلوب تفاوت وجود دارد:
- (وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا). (بقره: 187)
- (الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا).
فعل دوم در آیت دوم (تعتدوها) دال بر مرونت بیشتر می کند. این امر از ادوات عطف که در عبارات قبلی بوده، به وجود آمده است، ( الطلاق مرتان فإمساك بمعروف أو تسريح بإحسان… تلك حدود الله فلا تعتدوها).
نمونه پنجم: ترتیب کلمات وآواز ومعنی:
در جمله قرآنی زیر دانسته می شود که چگونه قرآن کریم بین کلمات، نظام صوتی، دلالت و معنی ونظام کلی جمع کرده است تا هدف تواصل را به دست دهد، واین یک شکل منحصر فرد قرآن کریم را نشان می دهد. به مثال زیر نگاه کنید:
- قال تعالی: وأنزل التوراة والإنجيل من قبل هدى للناس وأنزل الفرقان). (اصلی)
- آيت با كمي تغيير( وأنزل التوراة والإنجيل والفرقان من قبل هدى للناس). (بدیل)
در ترتیب بدیل چند عیب وجود دارد: یکی آنکه ترتیب بدیل از نظر معنی دچار اضطراب است. تکرار کلمه (أنزل) وموقعیت ( الفرقان) از وسائل مهم واساسی است که تأثیر روانی، لغوی وبلاغی قرآن را چند برابر می سازد.
به گونه مثال:
- تکرار کلمه (أنزل) تأکید است بر وحی بودن (الفرقان).
- همان فعل نشان دهنده آن است که (فرقان) کتاب الهی است.
- وآوردن کلمه( فرقان) درنهایت جمله، دال بر آن است که کتاب نهایی واخیر الهی می باشد.
نمونه ششم: زوجه وامرأة:
در داستان حضرت زکریا هنگامی که پروردگار، ایشان را به فرزند مژده داد، در جمله لفظ( امرأة) را بکار برده است چنانچه او تعالی بر لسان حضرت زکریا علیه السلام می فرماید: ( قال رب أنَّى يكون لي غلام وكانت امرأتي عاقرا) مريم: 8.
(امرأة) در این جا به مفهوم آن است که، همسرش زاد و ولد نمی کند ونازا است. ولی هنگامی که خداوند برایش فرزند ارزانی میدارد، کلمه دیگری را استعمال می کند، (زوج) الله متعال فرموده است: ( فاستجبنا له ووهبنا له یحیی وأصلحنا له زوجه) ( انبیاء: ۹)
هنگامی که برایش فرزند داده شد، مفهوم ازدواج وهدف حقیقی آن تحقق یافت، آنگاه قرآن کریم کلمه( زوجه) را استعمال نمود، چونکه (زوج) معنای تناسل، تکاثر، خانواده وفرزندان را می رساند .
این دقت امکان ندارد که به شکل تصادفی آمده باشد ویا از تألیف حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بوده باشد.
نمونه هفتم: تنها الله مالک مرگ وزندگی است:
خداوند متعال بر لسان ابراهیم علیه السلام می فرماید: ( الذي خلقني فهو يهدين، والذي هو يطعمني ويسقين، وإذا مرضت فهو يشفين، والذي يميتني ثم يحين). (الشعراء: 78-81)
ضمير( هو) كه تأكيد را می رساند، در بسیاری جاهای مقطع فوق، تکرار شده است؛ ولی درآیت اخیر تکرار نشده است. سببش آن ست که در مقاطع قبلی مخاطبین شک دارند، یا احتمال شک نزد شان موجود است، مثلا می شود بنده گمان کند که هدایت غیر از الله به دست بنده هم می تواند باشد، وطعام وشراب وشفاء هم توسط بنده نیز صورت گرفته می تواند؛ ولی در آیت اخیر به تأکید نیاز نیست وهمه معتقدند ومیدانند که مرگ وزندگی فقط به دست الله است.
نمونه هشتم: واو (زمر)
دو آیت در سوره زمر به شکل متشابه وارد شده که صرف (واو حالیه) در آن فرق می گذارد.
الله متعال حال کفار را در وقت داخل شدن به دوزخ نشان می دهد: ( وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا) [الزمر: 71]. قرآن کریم در اینجا کلمه ( فتحت) را به شکل ناگهانی استعمال کرده است.
ولی هنگامی که قرآن کریم از حال اهل بهشت خبر می دهد که آنها به شکل جمعی داخل بهشت می شوند، می فرماید:
( وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا) [الزمر: 73].
در اینجا کلمه( وَ فُتِحَتْ) )همراه با واو حالیه همراه است.
این امر نشان دهنده آن است که ابواب بهشت به شکل دائم باز می باشد، واین را هم نشان می دهد که دروازه دوزخ عموما بسته می باشد ( علیهم نار مؤصدة ) وهنگامی که دوزخیان حاضر کرده می شوند این دروازه به شکل ناگهانی واتومات باز می گردد وپس از داخل شدن اهل دوزخ دوباره بسته می گردد، از این رو نیازی نیست که واو ذکر گردد، اما دروازه های بهشت به شکل دائم باز است، از این روی ایجاب می کرد که واو حال ذکر گردد.
این دقت در قرآن کریم، به سطح حروف هم مراعات شده است.
نمونه نهم: توزیع حروف به شکل دقیق: مثال: بسم الله الرحمن الرحیم
این سوال مطرح است که چرا پیامبر صلی الله علیه وسلم هرکاری را با نام خداوند- جل جلاله – یعنی با (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع می کرده؟ وبدان دستور هم می داده است؟
در این آیت بزرگ چه رازی نهفته است؟
ورابطه آن با دیگر آیات قرآن کریم چیست؟
هنگامی که در حروف این آیت می اندیشیم و آن را بر آیات قرآنی توزیع می کنیم در میابیم که حروف اصلی بسمله یعنی حروف: ( ب، س ، ا، ل، ه، ر، ح، ن، ی). بر تمام قرآن کریم توزیع شده اند.
چون در آیات قرآنی تحقیق کنیم، در میابیم که در تمام آیات قرآن کریم که به ۶۲۳۶ آیت می رسد، یک یا دو ویا چند حرف از حروف بسمله به کار رفته است.
این قاعده در آیات کوتاه قرآن کریم هم صدق می کند.
آخرین آیت قرآنی: ( من الجنة والناس).
آیت فوق آخرین آیت قرآنی است. در میابیم که قانون سابق در این آیت هم صدق کرده است. حروف این آیت عبارتند از: ( م، ن، ا، ل، ج، ه، و، س) و در تمام آیات قرآنی یکی یا چند حرف از حروف این آیت نیز، وارد شده است.
محمد رسول الله: ( م، ح، د، ر، س، و، ل، ا، ه)
عجیب این است که یکی یا چند حرف از حروف ( محمد رسول الله) نیز در تمام آیات قرآن کریم وارد شده است. انگار که الله متعال خواسته است همه آیات قرآن کریم به رسول بودن محمد صلی الله علیه وسلم اقرار وتأکید داشته اند.
این قاعده که بیان داشتیم در مورد عبارت قرآنی ( اقرأ بسم ربك الذي خلق) كه اولين آیت نازل شده است انطباق ندارد، از همین روی خداوند متعال نه قرآن را بدان شروع کرده ونه به آن ختم نموده است.
در بعض روایات آمده است که بسمله آیت شماره یکم قرآن کریم نیست؛ بلکه ( الحمد لله رب العالمین ) است. وحروف آن هم بدون تکرار عبارتند از: ( ا، ل، ح، م، د، ه، ر، ب، ع، ی، ن). عجیب آن است که قاعده سابق که در حق (بسمله) تطبیق می شد بر این آیت نیز تطبیق می شود. در تمام آیات قرآن چیزی از حروف این آیت وجود دارد.
نمونه دهم: معجزه واژه های منحصر به فرد در سوره های قرآنکریم ونام آنها
در سطور زیر به معجزه ای اشاره می کنیم که در سوره های قرآن کریم بازنمایی شده است. این معجزه طوری است که مطمینیم در آن اجتهاد راه نداشته بلکه امری الهی بوده است.
شماری از خدا ناباروران بر آنند که در مورد رسالت پیامبر عظیم اسلام حضرت محمد – صلی الله علیه وسلم- هیچ معجزه ای مطرح نبوده لکه آنچه از دست ایشان صادر شده مجموعه ای از تصادفات بوده که حضرت محمد وپیروانش بر آن نام معجزه گذاشته اند. ولی دانشمندانی که پیرامون قرآن کریم به پژوهش پرداخته اند، یکی جنبه های قرآنی که نظر آنها به خود جلب کرده وهمه را دچار تحیر وشگفتی کرده آن است که تمام سوره های قرآن کریم که به ۱۱۴سوره می رسد در برگیرنده شماری از واژه هایی است که آن واژه ها مخصوص همان سوره است ودر هیچ سوره دیگری استعمال نشده اند. به گونه مثال:
سوره فاتحه در برگیرنده سه کلمه است که آن کلمات در هیچ سوره دیگری استعمال نشده اند: (إياك- نستعين- المغضوب). مانند آنکه خداوند متعال می خواهد در هر رکعت نماز به ما یاد دهانی کند که کمک را جز از خداوند-جل جلاله- از هیچ کس دیگری نباید خواست.
در سوره بقره هم به تعداد ۶۴۷کلمه وجود دارد که ویژه همین سوره است وآن کلمات در هیچ سوره دیگری استعمال نشده اند، مانند: (قثائها- فومها- عدسها- بصلها)
در سوره آل عمران به تعداد ۲۸۹کلمه است که ویژه این سوره می باشد ودر هیچ سوره دیگری استعمال نشده اند، مانند: ( حصورا- محررا- نبتهل…) به اين شكل حتی کوتاه ترین سوره های قرآنی که دارای کلماتی اند که جز در همان سوره در هیچ سوره دیگر استعمال نشده اند، به گونه مثال، در سوره اخلاص سه کلمه مخصوص آن وارد شده که تکرار نشده اند، از قبیل: (الصمد- یلد- یولد) در حالی که ممکن بود کلمه های (یلد ویولد ) در سوره های دیگر وارد می شد، به ارتباط ولادت مسیح علیه السلام، ولادت مریم، اسماعیل، اسحاق، یحیی علیهم السلام، مع الوصف این دو کلمه( یلد – یولد) در سوره اخلاص به صیغه نفی وارد شده، تا به ما یاد دهانی کنیم که هرگاه قرآن را تلاوت می کردیم بدانیم که او تعالی نه زاده است ونه زاده شده است.
کوتاه ترین سوره قرآن کریم سوره کوثر است که متشکل از ده کلمه می باشد، این سوره کوتاه هم دارای پنج کلمه منحصر به فرد می باشد که در هیچ سوره دیگری وارد نشده است. مانند: (أعطيناك- الكوثر- انحر- شانئك- الأبتر).
از نکات شگفتی بر انگیز این قانون آن است که کلماتی که مخصوص این سوره ها می باشد مبین مضمون ومحتوای این سوره ها می باشد نه چیزی پراکنده وبی ربط. مثلا: کمه( قریش) جز در سوره قریش در جای دیگری وارد نشده و کلمه( الماعون) جز در سوره ماعون در جای دیگری وارد نشده، واژه (الفلق) جز در سوره ( فلق) در جای دیگری ذکر نشده است.
کلمه (العادیات) فقط در سوره عادیات وارد شده است. وکلمه (الهمزة) تنها در سوره همزه یاد شده، وکلمه (القدر) تنها در سوره قدر، وکلمه (التین) تنها در سوره تین، وکلمه ( المطففین) تنها در سوره مطففین، وکلمه ( الطارق) صرف در سوره طارق، وکلمه ( النازعات) صرف در سوره نازعات، وکلمه (المرسلات) تنها در سوره مرسلات،وکلمه( المدثر) تنها در سوره مدثر، کلمه( التغابن) تنها در سوره تغابن، کلمه (الذاريات) تنها در سوره ذاريات، وکلمه ( الأحقاف) تنها در سوره احقاف، کلمه (جاثية) تنها در سور جاثیه یاد شده است.
همینطور این قانون در سوره های: نحل، نمل، عنکبوت، فیل، کهف، شعراء، لقمان،ومائده وغیره نیز صدق می کند.
همین گونه است که در قرآن کریم با سوره هایی بر می خوریم که در آن کلماتی وجود دارند که به مضمون سوره به شدت ارتباط دارند وجز در همان سوره در جای دیگری ذکر نشده اند، در حالی که مضمون سوره هم از همان واژه برگرفته می باشد. این یک معجزه ای است که امروز پدید آمده است تا حجتی استوار در برابر خدا ناباوردان ملحد باشد تا یقین پیدا کنند که قرآن کتاب آسمانی است و از این که بشر مانند آن یا قسمتی از آن را بسازد خیلی بعید ونا ممکن است. خداوند متعال در این باره می فرماید: { قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا } [الإسراء: 88].
نمونه یازدهم: ویژگی های اعجاز بلاغی قرآن کریم:
- اعجاز لغوی: این اعجاز شامل نحو، صرف، اعراب ودیگر احکام لغت می شود. قرآن کریم دارای نطق درست وسالم، صرف دقیق، اعراب صحیح، وتراکیب لغوی استوار می باشد.
- اعجاز دلالی: این اعجاز در برگیرنده دقت در انتخاب کلمات، ودقت در الفاظی که از معانی ومفاهیم تعبیر می کند،می باشد. این امر سبب می شود که خواننده را به آسانی از حرفیت به معنویات عمیق واسرار هستی منتقل سازد.
- اعجاز ایمانی: این معجزه به محتوای قرآن ارتباط می گیرد، از قبیل: حکمتها، موعظه ها، معرفت های ایمانی. وانسان وادار می شود که از قرآن کریم پندها، عبرتها ودرس های عملی ای را در باره جهان وزندگی به دست آورد.
البته هریک از پهلو های فوق الذکر نیاز به پژوهش های عمیق وگسترده دارد تا بتوان هریک از آنها به خوبی بازنمایی نمود. به امید آن که روزی بتوان در این مورد تلاش های گسترده تر وژرفتری را انجام داد وگره هایی که در این راستا تا هنوز بسته مانده باز نمود وقرآن کریم را برای نسل های جوان پژوهشگر مفهومتر ساخت.
ومن الله التوفیق