چکیده
علامه محمد اقبال که فیلسوفی اسلامگرا واسلام شناس ودر عین حال در غرب تحصیل کرده بود و با فلسفه وتمدن آنجا آشنایی داشت و همچنان کشورش توسط امپراتوری بریتانیا تحت اشغار قرار داشت، ملتش همه روزه زیر ستم استعمار گران خورد وخمیر می شد، این همه مایه رنجش خاطر حساس او می گردید. از سویی هم می دید که ملت های مسلمان برای آزادی خود کار قابل ذکری نمی کنند، همه بر آنش می داشت که ملتهای خفته را بیدار سازد وآنها را به سوی آزادی واستقلال رهنمون گردد. بخاطر رسیدن به این آرزو گروه ها واصناف مختلفی از جامعه را مورد انتقاد قرار داد و هریک از آنها را به کاستی ها وضعفهای شان متوجه ساخت. گروه هایی که از آنها انتقاد کرد عبارتند از: سلاطین وامیران فرومایه، زاهدان وخرقه پوشان شکم پرست، فقهای فتوا فروش، شاعرانی که حق را باطل وباطل را حق می گردانند، فلاسفه وسیاستمداران بی هدف وبی احساس، شخصیتهای منحرف که با افکار باطل شان بشریت را به بیراهه کشانده اند.
اصطلاحات عمده: فلسفه، سیاستدان، ملوکیت، شعراء، صوفیه، ملا.
برای دانلود متن کامل مقاله اینجا کلیک نمائید.