علامه داکترمحمد اقبال لاهوری (۱۸۷۶-۱۹۳۸م) که در اواخر قرن نوزدهم ونیمه قرن بیستم میلادی زیست داشته، یکی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام در درازنای تاریخ، به شمار می رو. اقبال با وصف آنکه مطالعات رسمی در عرصه اسلام شناسی نداشت؛ از کدام مرکز علمی تخصصی علوم اسلامی فارغ التحصیل نشده بود، بلکه همه درس هایش را از طریق مکاتب عصری ودانشگاه های غربی به پیش برده بود، مع هذا یکی از قرآن شناس ترین وآگاه ترین فرد مسلمان از مبادی اسلام به شمار می رفت. یکی از اسبابی که در تشکیل شخصیت اسلامی اقبال نقش داشت تا او شخصی مؤمن ومخلص به دین بار آید تربیت خانوادگی اش بود، پدرش مردی عارف وپرهیزکار بود وبا انسان های پرهیزکار رفت وآمد بیشتر داشت واز همین روی فرزندش را هم به پرهیزکاری و روی آوردن به منابع اصیل اسلام تشویق میکرد، از همان آوان کودکی پسر خود را با منابع عرفانی ومعنوی آشنا وعلاقمند ساخته بود. چنانچه در اظهارات اقبال آمده است که باری پدرش او را مشغول قرآن خواندن دید، برایش گفت: قرآن را چنان بخوان که انگار تازه بر تو وحی(نازل) می شود. این روحیه اقبال را واداشت که رابطه اش با قرآن طوری باشد که از آن کتاب مقدس هدایت بگیرد وآن را مشعل راه زندگی خود گرداند، قرآن در حضر وسفر مونس زندگی اش باشد. از همین روی، با وصفی که به غرب رفت ودر انگلیس و المان درس فلسفه خواند و با فلاسفه آن روزگار غرب از نزدیک آشنایی پیدا کرد؛ در عین حال با عقل بزرگ وتیز بین خود حقیقت فرهنگ وتمدن غرب را کشف نمود. او دانست که در ماورای مظاهر جذاب ودلفریب تمدن غربی انحرافی کشنده و دوزخی سوزان قرار دارد که غافلان را به هلاکت می افگند. اقبال غرب دیده با تمام وجود خود می دیدکه غربی ها به وسیله تاراج دارایی های ملتهای شرق سرکوب شده واستعمار شده برای خود بهشت شداد درست می کنند، وهر برنامه جهانی ای که می سازند برای فریب ملت های دربند است، از این روی هر کار کشور های غربی را به دیده نقد می نگریست وچشم های مسلمین را به حقیقت آن برنامه ها روشن می کرد.
برای دانلود متن کامل مقاله اینجا کلیک نمائید.