به قلم: پوهنمل دوکتور عبدالصبور فخری
شعر و شاعری از فنونی است که قدمت بسیار طولانی دارد؛ آنچه از آثار شعری که از دوره ماقبل اسلام باقی مانده حالتی را نشان می دهد که این هنر در نزد عربها در همان دوره (قبل از اسلام) به نضج وکمال رسیده بود و این خود نشان می دهد که آغاز این هنر به صدها سال قبل از ظهور اسلام باز می گردد. زیرا هیچ هنری در میان هیچ قومی به مجرد تولد به نضج وکمال نمی رسد. آنچه از آثار شعری که از دوران جاهلیت برای ما باقی مانده به یکصدو پنجاه سال قبل از ظهور اسلام متعلق است. در دوران جاهلیت شاعران از جایگاه بلند برخوردار بودند، ولی اسلام که آمد به جای شعر خطابه و سخنرانی ارزش زیاد پیدا کرد و نیاز هم به آن بیشتر بود، از سوی دیگر دعوت اسلامی با معیارهای جدیدش و انگیزه فتح اسلامی و گسترش اسلام در افقهای جهان هم برای مسلمین سرگرمی ایجاد کرد که از شعر گویی منصرف شان می داشت. در عصرحاضر که انگیزه و التزام دینی به کاستی گراییده و نسل جوان از زندگی غربی و تمدن وارداتی متأثر گردیده، و از دیگر سو دعوتگران به غربی شدن جهان اسلام هم علیه این دین تبلیغات می کند که انگار اسلام با ادبیات و هنر و صنعت شعری مخالف است، واین تبلیغات را با آب وتاب بیان میدارند، تا ثابت کنند که اسلام دین عقب مانده است و با پیشرفتهای زمان همراهی کرده نمی تواند. خواستیم در این مقاله ثابت کنیم که محل اعراب شعر و شاعری در اسلام چیست، و این دین برای هنر به طور عام و به شعر و شاعری به طور خاص چه جایگاهی قایل است، تا بدین وسیله دروغبافی های گروه های اسلام ستیز را رد کرده و لکه ها را از دامن پاکیزه اسلام به دور سازیم.
برای بدست آوردن متن کامل مقاله اینجا کلیک کنید.